دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران که 119 تن سکنه دارد. آب آن از رود کرج و محصول عمده اش غله، صیفی، بنشن و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران که 119 تن سکنه دارد. آب آن از رود کرج و محصول عمده اش غله، صیفی، بنشن و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
کنایت از هفت دوری است که هر دوری مدت هزار سال است و تعلق به یکی از سبعۀ سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دو ستارۀ دیگر گردد و از زحل گرفته به ترتیب، و حال (زمان مؤلف برهان) دور قمر است. و بعضی گویند هر دوری هفت هزار سال است که مجموع چهل ونه هزار سال باشد و چون این ادوار تمام شود قیامت قائم گردد. (برهان)
کنایت از هفت دوری است که هر دوری مدت هزار سال است و تعلق به یکی از سبعۀ سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دو ستارۀ دیگر گردد و از زحل گرفته به ترتیب، و حال (زمان مؤلف برهان) دور قمر است. و بعضی گویند هر دوری هفت هزار سال است که مجموع چهل ونه هزار سال باشد و چون این ادوار تمام شود قیامت قائم گردد. (برهان)
هفت آب. نام قدیم پنجاب است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین ص 25) : بکن شادم از شادی این سرود مگر بگذرم زآب این هفت رود. نظامی. چو هندوی شب زین رواق کبود رسن بست بر فرضۀ هفت رود. نظامی
هفت آب. نام قدیم پنجاب است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین ص 25) : بکن شادم از شادی این سرود مگر بگذرم زآب این هفت رود. نظامی. چو هندوی شب زین رواق کبود رسن بست بر فرضۀ هفت رود. نظامی
هفت قسمت و هفت ولایت روس. در آن زمان روس به هفت ولایت و هفت قسمت تقسیم می شده که نام چهار قسمت آن چنین است: برطاس، آلان، خزران و ایو. (از حاشیۀ شرفنامۀ نظامی چ وحید دستگردی ص 431) : یکی لشکر انگیخت از هفت روس به کردار هرهفت کرده عروس. نظامی
هفت قسمت و هفت ولایت روس. در آن زمان روس به هفت ولایت و هفت قسمت تقسیم می شده که نام چهار قسمت آن چنین است: برطاس، آلان، خزران و ایو. (از حاشیۀ شرفنامۀ نظامی چ وحید دستگردی ص 431) : یکی لشکر انگیخت از هفت روس به کردار هرهفت کرده عروس. نظامی
دهی است از دهستان بالاولایت باخرز از بخش طیبات شهرستان مشهد که 90 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بالاولایت باخرز از بخش طیبات شهرستان مشهد که 90 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
محمد داراشکوه در مجمعالبحرین پس از ذکر هفت زمین که هندوان آنها را سپت دیپ نامند، آرد: ’... و هفت کوه را که اهل هند آنها را سپت کلاچل گویند بر گرد هر زمینی کوهی را محیط میدانند، و نام کوهها این است: سمیرو، سموپت، همکوت، همون، مکده، پارجاتر، کیلاس’. هفت کوه مشهور نزد مسلمانان از این قراراست: قاف که کوهی است اساطیری، کوه دماوند، کوه سراندیب، کوه گلستان در نواحی طوس، کوه ورن در بلاد مغرب، کوه لزگیان یا جبال قبق (قفقاز) ، و کوه چین که از حدود چین برآید و به جانب مغرب تا حدود فرغانه و کیش و بلخ و غور و غزنین و کابل پیوندد. (رسالۀ ’شمارۀ هفت و هفت پیکر نظامی’ از معین ص 34).... در کتاب معجم البلدان مسطور است که کوه قاف به گرد عالم برآمده است. بلندی او قریب فلک رسیده و جرمش از زمرد است و کبودی هوا از عکس لون اوست. دوم کوه دماوند و بلندیش مقدار صد جریب است. سوم کوه سراندیب و نقش قدم آدم علیه السلام در آن کوه و از انگشت پا تا پاشنه هفتادگز شمرده اند. و در عجایب المخلوقات آورده که بر آن نقش قدم هر روز باران می بارد. چهارم کوه گلستان که درنواحی طوس واقع است و طول این بسیار نوشته اند. پنجم کوه ورن و آن کوهی بلند است از بلاد مغرب، تخمیناً هزار فرسنگ. ششم کوه لزگیان که آن را جبل قبق نیز گویند و این کوه کشیده شده است از ساحل بحر خزر نزدیک دربند به جانب جنوب و این کوه وسعت عظیم دارد. هفتم کوه چین، این کوه از حدود چین برمی آید و به جانب مغرب می کشد تا حدود فرغانه و کیش و سمرقند و متصل میشود به غرجستان و بدخشان و می پیوندد به کوه بلخ و غور و غزنین و به سرزمین کابل و افغانستان درآید و از نواحی پنجاب و کشمیر بگذرد و شاخی از آن تا حدود بسطام ودامغان رسد به کوه قارن پیوندد و متصل شود به جبال مورنگ... و این کوه عظیم ترین کوههاست بعد از کوه قاف و دربند آن را کوه سوالک خوانند. و سوای اینها دو کوه دیگر نوشته اند یکی جبل الثور، دوم جبل القمر. (غیاث از مرآهالخیال) ، در شاهنامۀ فردوسی هفت کوه به صورت اسم محل خاصی به کار رفته است و ظاهراًمکانی در حدود جبال البرز موردنظر است: تو اکنون ره خانه دیو گیر برنج اندرآور تن و تیغ و تیر... گذر کرد باید ابر هفت کوه ز دیوان به هر جا گروهاگروه. فردوسی. ... چو رخش اندرآمد بدان هفت کوه بدان نرّه دیوان گروهاگروه... فردوسی
محمد داراشکوه در مجمعالبحرین پس از ذکر هفت زمین که هندوان آنها را سپت دیپ نامند، آرد: ’... و هفت کوه را که اهل هند آنها را سپت کلاچل گویند بر گرد هر زمینی کوهی را محیط میدانند، و نام کوهها این است: سمیرو، سموپت، همکوت، همون، مکده، پارجاتر، کیلاس’. هفت کوه مشهور نزد مسلمانان از این قراراست: قاف که کوهی است اساطیری، کوه دماوند، کوه سراندیب، کوه گلستان در نواحی طوس، کوه ورن در بلاد مغرب، کوه لزگیان یا جبال قبق (قفقاز) ، و کوه چین که از حدود چین برآید و به جانب مغرب تا حدود فرغانه و کیش و بلخ و غور و غزنین و کابل پیوندد. (رسالۀ ’شمارۀ هفت و هفت پیکر نظامی’ از معین ص 34).... در کتاب معجم البلدان مسطور است که کوه قاف به گرد عالم برآمده است. بلندی او قریب فلک رسیده و جرمش از زمرد است و کبودی هوا از عکس لون اوست. دوم کوه دماوند و بلندیش مقدار صد جریب است. سوم کوه سراندیب و نقش قدم آدم علیه السلام در آن کوه و از انگشت پا تا پاشنه هفتادگز شمرده اند. و در عجایب المخلوقات آورده که بر آن نقش قدم هر روز باران می بارد. چهارم کوه گلستان که درنواحی طوس واقع است و طول این بسیار نوشته اند. پنجم کوه ورن و آن کوهی بلند است از بلاد مغرب، تخمیناً هزار فرسنگ. ششم کوه لزگیان که آن را جبل قبق نیز گویند و این کوه کشیده شده است از ساحل بحر خزر نزدیک دربند به جانب جنوب و این کوه وسعت عظیم دارد. هفتم کوه چین، این کوه از حدود چین برمی آید و به جانب مغرب می کشد تا حدود فرغانه و کیش و سمرقند و متصل میشود به غرجستان و بدخشان و می پیوندد به کوه بلخ و غور و غزنین و به سرزمین کابل و افغانستان درآید و از نواحی پنجاب و کشمیر بگذرد و شاخی از آن تا حدود بسطام ودامغان رسد به کوه قارن پیوندد و متصل شود به جبال مورنگ... و این کوه عظیم ترین کوههاست بعد از کوه قاف و دربند آن را کوه سوالک خوانند. و سوای اینها دو کوه دیگر نوشته اند یکی جبل الثور، دوم جبل القمر. (غیاث از مرآهالخیال) ، در شاهنامۀ فردوسی هفت کوه به صورت اسم محل خاصی به کار رفته است و ظاهراًمکانی در حدود جبال البرز موردنظر است: تو اکنون ره خانه دیو گیر برنج اندرآور تن و تیغ و تیر... گذر کرد باید اَبَر هفت کوه ز دیوان به هر جا گروهاگروه. فردوسی. ... چو رخش اندرآمد بدان هفت کوه بدان نرّه دیوان گروهاگروه... فردوسی
هفت دریا. (یادداشت مؤلف) : نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود آنچه با خرقۀ زاهد می انگوری کرد. حافظ. - هفت آب شستن، کاملاً پاک کردن. بسیار خوب شستن: رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو. مولوی
هفت دریا. (یادداشت مؤلف) : نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود آنچه با خرقۀ زاهد می انگوری کرد. حافظ. - هفت آب شستن، کاملاً پاک کردن. بسیار خوب شستن: رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو. مولوی
هفت دور ومدن که هر دوری شامل هزارسال است وتعلق بیکی از هفت سیاره دارد وچون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. این ادوار رااززحل آغازکنندوبترتیب فرودآیندتا بماء (قمر) رسند. زحل مشتری مریخ شمس (آفتاب) زهره عطارد قمر واکنون مادر دور قمرهستیم. توضیح بعضی گویند هر دوری هفت هزارسال است و مجموع ادوار چهل ونه هزارسال باشد و چون این ادوار تمام شود قیامت قایم گردد
هفت دور ومدن که هر دوری شامل هزارسال است وتعلق بیکی از هفت سیاره دارد وچون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. این ادوار رااززحل آغازکنندوبترتیب فرودآیندتا بماء (قمر) رسند. زحل مشتری مریخ شمس (آفتاب) زهره عطارد قمر واکنون مادر دور قمرهستیم. توضیح بعضی گویند هر دوری هفت هزارسال است و مجموع ادوار چهل ونه هزارسال باشد و چون این ادوار تمام شود قیامت قایم گردد
ایام هفته. یا هفت روزنحس. ازماه قمری (عربی) هفت روز رانحس دانند وبکاری مهم دست نمی زنند. شاعری گفته است: (هفت روز نحس باشد هرمهی کن حذر ازوی نیابی هیچ رنج سه وپنج وسیزده باشانزده بیست ویک با بیست وچاروبیست وپنج)
ایام هفته. یا هفت روزنحس. ازماه قمری (عربی) هفت روز رانحس دانند وبکاری مهم دست نمی زنند. شاعری گفته است: (هفت روز نحس باشد هرمهی کن حذر ازوی نیابی هیچ رنج سه وپنج وسیزده باشانزده بیست ویک با بیست وچاروبیست وپنج)
هفت گوهر گواژ هفت گوهر (جواهرات) و هفت تو پال هفت دانه گوهر، هفت فلز. یا هفت جوهرابداعی. هفت نورازلی شامل: ابداع جوهرعقل مجموع عقل (عقل عاقل معقول) نفس جد فتح خیال: (واندرعالم صغیر که مردم است آثار ازآن هفت جوهرابداعی نیزهفت است یکی حیات ودیگر علم وسه دیگر قدرت وچهارم ادارک وپنجم فعل وششم ارادت وهفتم بقا)
هفت گوهر گواژ هفت گوهر (جواهرات) و هفت تو پال هفت دانه گوهر، هفت فلز. یا هفت جوهرابداعی. هفت نورازلی شامل: ابداع جوهرعقل مجموع عقل (عقل عاقل معقول) نفس جد فتح خیال: (واندرعالم صغیر که مردم است آثار ازآن هفت جوهرابداعی نیزهفت است یکی حیات ودیگر علم وسه دیگر قدرت وچهارم ادارک وپنجم فعل وششم ارادت وهفتم بقا)
درختچه ای ازتیره بداغ هاکه دارای برگهای متقابل است. گلهایش دارای تقسیمات 5 تایی ودارای آرایش دیهیم است. میوه اش سته است ودرحدود صدگونه ازاین گیاه شناخته شده که همگی درمناطق معتدل منجمله جنگلهای شمال ایران میرویند، مخرا زیندار گرمه شو پلاخور
درختچه ای ازتیره بداغ هاکه دارای برگهای متقابل است. گلهایش دارای تقسیمات 5 تایی ودارای آرایش دیهیم است. میوه اش سته است ودرحدود صدگونه ازاین گیاه شناخته شده که همگی درمناطق معتدل منجمله جنگلهای شمال ایران میرویند، مخرا زیندار گرمه شو پلاخور
هفت دور و مدت که هر دوری شامل هزار سال است و تعلق به یکی از هفت سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. این ادوار را از زحل آغاز کنند و به ترتیب فرود آیند تا به ماه (قمر) رسند. زحل، عطارد، قمر
هفت دور و مدت که هر دوری شامل هزار سال است و تعلق به یکی از هفت سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. این ادوار را از زحل آغاز کنند و به ترتیب فرود آیند تا به ماه (قمر) رسند. زحل، عطارد، قمر